مناسبت ها

۹ دسامبر زادروز ژوزف پیلاتس گرامی

ژوزف پیلاتس در نهم دسامبر ۱۸۸۳ در شهر کوچکی در آلمان به دنیا آمد.

او دوران کودکی سختی داشت و از بیماری‌هایی مانند راشیتیسم، آسم و تب‌های روماتیسمی رنج می‌برد. پدر و مادر ژوزف بر زندگی ‌حرفه‌ایی این کودکِ رنجور تأثیر بسیار زیادی داشتند. شاید علاقه به ورزش را پدر در او ایجاد کرده بود و تفکر و تعمق درباره فیزیولوژی را از مادر یاد گرفته بود. پدر، ژیمناست حرفه‌ای با جایزه‌های بین‌المللی و مادر او متخصص مغز و اعصاب بودند.
ژوزف بسیار در حرکت‌های ورزشی شرق و غرب مطالعه کرده بود و آن‌چنان دقیق عضلات خود را پرورش داده بود که در ۱۴ سالگی از تصویر بدن او برای نمایش آناتومی استفاده می‌شد. پزشکی که اوراق قدیمی در مورد آناتومی بدن را به ژوزف داده است، باعث تشویق بیشتر او در شناخت عضلات بدن شده است. او در این مورد گفته است: «تمام اعضای بدن را از روی آن کتاب یاد گرفتم، هر اندامی را که می‌شناختم، حرکت می‌دادم. در زمان کودکی ساعت‌ها در جنگل پیاده‌روی می‌کردم و حرکات حیوانات را نگاه می‌کردم. چطور حیوانات اندام خود را به‌کار می‌برند و حرکت می‌کنند». به این ترتیب دوران نوجوانی، هنگامی که هنوز آلمان را ترک نکرده بود، به فعالیت در رشته‌های ورزشی مانند بوکس، ژیمناستیک، اسکی و شیرجه سپری شد .                                        .
سپس در سال ۱۹۱۲ برای یادگیری بیشتر به انگلستان سفر کرد و به عنوان یک بازیگر در سیرک شروع به کار کرد و تا سال ۱۹۱۴ به این شغل ادامه داد.  در سال ۱۹۱۴ با شروع جنگ جهانی اول، به همراه دیگر تبعه‌های آلمانی دستگیر شدند و درلانکستر بازداشت شدند. در همین بازداشتگاه، او به هم قطارانش کشتی و دفاع شخصی آموزش می‌داد، با این هدف که نیروی بدنی آن‌ها از زمان ورود به بازداشتگاه بیشتر شود. او روش ورزشی خود را که بعدها «کنترولوژی» نامیده شد، در همین زمان طراحی کرد. در همان دوران او به بازداشتگاه دیگری منتقل شد و با زندانیان زیادی که دچار بیماری‌های شایع زمان جنگ و دوران حبس بودند به عنوان پرستار کار می‌کرد. سپس او برای معالجات توان‌بخشی، شروع به ساخت وسایلی کرد. این تجهیزات از تخت‌ها و فنرهای قدیمی و ابزار خراب و کهنه بیمارستان ساخته شده بودند.
در سال ۱۹۱۹ بعد از پایان جنگ، ژوزف به آلمان بازگشت و در بخش دفاع شخصی ارتش هامبورگ برای پرورش نیروهای پلیس شروع به کار کرد، و علاوه بر این بطور خصوصی نیز روی افراد عادی تمرین می‌کرد. «پس از بازگشت به آلمان تمام دستگاه‌ها را اختراع کردم و تا سال ۱۹۲۵ و با افراد مبتلا به رماتیسم کار و تمرین می‌کردم.» او فکر کرد که از قدرت و نیروی زیاد بدنی استفاده کند. پس حرکاتی با اجرای بسیار آهسته طراحی کرد تا بخش‌های بسیار عمیق عضلات در اجرای حرکت درگیر شوند و نتایج مثبتی از این تمرین‌ها به دست آمد. در سال ۱۹۲۵ از او دعوت شد تا ارتش جدید آلمان را تمرین و ورزش دهد، ولی به دلیل نارضایتی از سیستم سیاسی آلمان تصمیم به ترک کشور گرفت و با کمک چند تن از دوستانش توانست آلمان را به قصد آمریکا ترک کرد. در همین سفر با کلارا، همسر آینده‌اش آشنا شد.
 در سال ۱۹۲۶ پس از ورود به آمریکا و شهر نیویورک، او و کلارا در خیابان هشتم این شهر مرکز ورزشی خود را پایه‌ریزی کردند. درست در محلی که چندین مرکز ورزشی و به خصوص باله وجود داشت. در همان جا بود که ژوزف علم کنترولوژی را بخش اصلی تمرینات ورزشکارانش قرار داد. بسیاری از مربیان و سر مربیان، ورزشکاران آسیب دیده را جهت ترمیم اندام آسیب دیده نزد او می‌فرستادند؛ و برخی از مربیان نیز برای افزایش تعادل و قوای بدنی، شاگردان خود را به شرکت در کلاس‌های ژوزف تشویق می‌کردند.
در ژانویه ۱۹۶۶ ساختمان آن‌ها آتش گرفت و ژوزف برای جلوگیری از خسارت به وسایل ورزشی به ساختمان برگشت و ناگهان کف ساختمانِ زیر پایش آتش گرفت و ریزش کرد، او برای مدت طولانی از میله‌ای آویزان مانده بود تا بالاخره ماموران آتش‌نشانی وی را نجات دادند. گفته می‌شود این واقعه تأثیر بسیاری بر مرگ او در سال ۱۹۶۷ داشته‌ است. او در ۸۷ سالگی فوت کرد. همسرش کلارا نیز در مربی‌گری و صبوری کمتر از ژوزف نبود، او به اداره مرکز ورزشی تا ۱۰ سال بعد ادامه داد. او در سال ۱۹۷۷ درگذشت.

روحش شاد 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *